مانی مانی ، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه سن داره

مانی ، زندگی ِ مامانی و بابایی

دومین مشهد

سلام نفس من ,الان که دارم برات  می نویسم سحرگاه سه شنبه بیست و یک بهمن ۹۳ و ساعت ۱:۱۷دقیقه است .دلم میخواست از مسافرت اخیرمون برات بنویسم تا توی خاطراتت بمونه و با دیدن عکس هاش خاطرش برای شما تازه بشه . از طرف کارخونه بابایی سه روز مهمانسرا به بابایی دادن و من هم که هیچوقت به مسافرت مشهد نه نمیگم ، این شد که با هم سه تایی رفتیم مشهد .دومین بار بود که میومدی ,اولین بارش عید ۹۲بود که با بابا اصغر ,مامان شهناز و عمو حامد و زنمو الهام و بهار و عمو فرشید رفتیم . مااز 10 تا 13 مهمانسرا داشتیم .نمه راه افتادیم و شب هم گرگان خوابیدیم و به بقیه هم تعارف کردیم که اگه دوست دارن بیان تا با هم بریم ک نیامدن و ما سه تایی رفتیم .از هقت شب روز دهم م...
21 بهمن 1393
1